جدول جو
جدول جو

معنی خانه فروشان - جستجوی لغت در جدول جو

خانه فروشان
(نَ / نِ فُ)
جمع واژۀ خانه فروش. (ناظم الاطباء) ، مجردان. (شرفنامۀ منیری) ، پاکبازان، خراباتیان، ناخلفان. (ناظم الاطباء) (شرفنامۀ منیری)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خانه فروش
تصویر خانه فروش
فروشندۀ خانه، فروختن و حراج اثاث خانه، کنایه از غارت، کنایه از تارک دنیا و راغب آخرت
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ فُ نَ / نِ)
بشکل خانه فروش. بطریق فروشندۀ خانه:
هر دو بشبگیر نوایی زدند
خانه فروشانه صلائی زدند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ فُ)
عرض تجمل و اظهار ثروت وبیان ساز و برگ و سازمان. (ناظم الاطباء) (فرهنگ آنندراج) (انجمن آرای ناصری) (برهان قاطع) :
عشق تو عقل مرا کیسه بصابون زده ست
وام ده تا هوش را خانه فروشی زند.
خاقانی.
دید دلم وقف عشق خانه بام آسمان
خانه فروشی بزد دل ز کنارم ببرد.
خاقانی.
عشق بگسترد نطع پای فرو کوب هان
خانه فروشی بزن آستنی برفشان.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خانه فروشی
تصویر خانه فروشی
فروختن خانه خود یا دیگری، عرض تجمل و ساز و برگ و سامان
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که خانه خود را بفروشد، کسی که خانه خود را بفروشد، کسی که از جانب دیوان برای اخذ مالیات عقب افتاده یا مصادره یا جریمه و یا از روی ظلم و ستم خانه و اثاث کسی را بزور بفروشد، تارک دنیا
فرهنگ لغت هوشیار